سالها بايد كه تا يك سنگريزه ز آفتاب |
لعل گردد در بدخشان يا عقيق اندر يمن |
سنايي |
چنانكه اهل پژوهش ميدانند و خود از نزديك دستي بر آتش آن دارند، سالها بايد تا از سطر سطر و برگ برگ يادداشتها، برداشت ها و اندوختههايي كه براثر كاوشهاي جانفرسا، خستهكننده و وقتگير كه بيگمان از سر درد و سوز و عشق بوده و دستاورد سالها تجربه اندوزي و دانشاندوزي در محضر بزرگان بوده، دفتري گرد آيد و تبديل به كتابي گردد.
كمتر مولفي است كه در كنار دهها كتاب و مقالهاي كه نگارش و چاپ ميكند، هزاران برگ يادداشت و فيش و طرح و برنامه نداشته باشد و اي بسا آرزو كه برخاك نشده است.
عمر آدمي محدود است و دنيا چون رباطي دو در جمعي را ميخواند و جمعي را ميراند. اگر از استثناها بگذريم؛ به طور متوسط بيشترين كارهاي تحقيقي و پژوهشي هر نويسنده، مابين 30 تا 70 سالگي انجام ميشود. و از اين رهگذر است كه ديده ميشود گاه افرادي چون يحيي آرينپور در عمر خود تنها دو كتاب نوشتهاند. و افرادي چون: سعيد نفيسي، دكتر عبدالحسين زرينكوب، دكتر محمدعلي اسلامي ندوشن، دكتر محمدابراهيم باستاني پاريزي و محمدعلي جمالزاده بيش از 50 و حتي نزديك به 70 جلد كتاب نوشتهاند. و در برابر، كساني چون دكتر احمد فرديد هستند كه در طول عمر 80 ساله خود نه تنها هيچ كتاب، بل هيچ مقالهاي هم ننوشتهاند.
به نهانخانه هركدام از پژوهشگران و نويسندگان كه پاي بگذاريد، دهها زونكن و كارتن از يادداشتها و چه بسا كتابهاي چاپ نشده را ميبينيد كه چشم به راه دست مهربان و وقتگرانقدري هست تا جامه زيباي چاپ را بپوشند. مثلا دكتر سيدضياءالدين دهشيري به هنگام مرگ ناگهانياش در سال 1379 حدود 20 عنوان كتاب چاپ نشده داشت كه هر كدام در دست ناشري بود، تعدادي را ناشران گم كرده بودند و تعدادي دست نويسهاي آن نزد خودش بود.
اين مورد نه تنها مربوط به اين عهد و زمان كه از هميشه تاريخ به ياد است.
قرنهاست كه اين دور تسلسل ادامه دارد و با مرگ هر پژوهشگري، دست نوشتهها و يادداشتهايش به تاراج زمان سپرده ميشود. مگر چند تن مانند عباس اقبال آشتياني و سيدحسن تقيزاده هستند كه ياران و دوستان وفاداري چون دكتر محمد دبيرسياقي و ايرج افشار داشته باشند كه پس از مرگ، يادداشتهاي آنان را گردآوري و چاپ كنند؟ و يا چندتن از اهل قلم هستند كه پيش از مرگ به انديشه حفظ آثارشان بيفتند و وصيت كنند تا آثارشان به دست فرد اميني سپرده شود؛ مانند وصيتي كه نيما و دهخدا درباره سپردن آثارشان به دكتر محمد معين كرده بودند. و يا چون ايرج افشاري پيدا شود كه متولي حفظ و نشر آثار مجتبي مينوي و دكتر يحيي مهدوي باشد.
شايد تعداد افرادي چون ويليام شكسپير به ده نفر هم نرسد كه پس از مرگ، موزهاي از آثار و وسايل زندگي او را در يك جا نگهداري بكنند و دست نوشتههايش را در حراجيها به بهاي گزافي خريد و فروش كنند. اما هيچكس از انبوه دستنوشتههاي زندهياد سيد ابوالقاسم انجوي شيرازي، صادق هدايت، حسن قائميان كه مجرد از دنيا رفتند، خبر ندارد. كسي نميداند كه برسر مجموعه 16 جلدي <تاريخ مطبوعات ايران> و مجموعه <تاريخ سينماي ايران> پژوهش مرحوم عبدالحميد شعاعي كه نگارنده خود در منزل او ديده بود، چه آمده است؟ مجموعهاي كه با صدها عكس و مستندات زيادي همراه بود! همچنين است انبوه يادداشتهاي حسين مكي، عبدالحسين آيتي، حبيب يغمايي، علياكبر فياضي، سيدحسين خديو جم و...
چند سال پيش بود كه يادداشت گلهآميز استاد ايرج افشار درباره عدم تحويل آثار فريدون توللي به او كه بنا به وصيت توللي، بايد به افشار سپرده شود، در مجله بخارا چاپ شد. هرچند عنوان شده آثار نزد خانواده اوست؛ اما كسي متولي ثبت و گردآوري و چاپ آن نيست.
اين نكته نيز بهخوبي روشن است كه تا مولف زنده است، پيگير چاپ آثار خود است، وگرنه پس از مرگ، تنها آثاري از او چاپ ميشود كه براي ناشر سودآور باشد و يا حداقل ارزش علمي آن براي برخي ناشران دولتي يا نيمه دولتي آشكار و روشن باشد. ديده شده كه پس از مرگ بزرگترين نويسندگان ايران، ديگر هيچ اثر تازهاي از آنان چاپ نشده است، و چه بسا آثاري را هم كه در نزد ناشر داشتهاند، يا نابود و گم شده و يا ناشر ديگر تمايلي به چاپ آن ندارد. و يا حتي خانواده مولف از آن بيخبرند. البته در اين ميان استثنائاتي هم وجود دارد؛ مانند دكتر پرويز گلچين معاني كه مشتاقانه و دلسوزانه، پيگير تجديد چاپ و تجديدنظر آثار پدر خود، احمد گلچين معاني است و تاكنون موفق به چاپ كتاب <شهرآشوب در شعر فارسي> شده و گويا به زودي <تاريخ تذكرههاي فارسي> او هم چاپ خواهد شد.
آنچه درپي ميآيد، نه به قصد خودنمايي و بهرخ كشيدن آثار و زحمات خود، يا به قول رنود، لب بوم اومدن و قاليچه تكوندن باشد، بلكه به قصد روشنگري تحرير ميشود تا مشتي از خروار باشد و به قول اهل آمار، نمونهاي باشد براي تعميم دادن در كل جامعه نويسندگان ايران، وگرنه نگارنده هيچگاه خود را در شمار بزرگان و نامآوران عرصه فرهنگ قرار نميدهد. آنچه ميآيد، گزارش كار نويسنده سادهاي چون من است كه روشن نيست در آينده چه بر سر كارهايش خواهد آمد:
نگارنده به غير از چند كتاب كه چندسالي است دست يكي دو ناشر است و حدود سي مقالهاي كه در نشريات و مجموعه مقالات گوناگون در نوبت چاپ قرار دارد و ظرف چند سال آينده انشاءالله چاپ خواهد شد، بيش از بيست سال است در كار گردآوري كتابشناسي حلاج، ابوالفضل بيهقي و بزرگان و ناموران استان يزد به ويژه شاعران يزد هستم كه بالغ به چندين هزار فيش شده است و در كنار آن هرچه مقاله و مطلب در باره اين بزرگان چاپ شده يادداشت، زيراكس و گردآوري كردهام تا روزي در قالب كتابي، تدوين و چاپ شود.
از سال 1368 تا 1374 فرهنگ لغات، اصطلاحات و اعلام تاريخ بيهقي استخراج و گردآوري شده بود كه با پيش آمدن برگزاري كنگره ميبدي و پذيرش مسئوليت كميته نشر و تدوين كتابشناسي ميبدي، فرهنگ بيهقي را به كناري نهاده و درون چند كارتن قرار داده شد. اخيراً هم كه ديده شد دو كتاب به نامهاي <پژوهشي در اعلام تاريخي و جغرافيايي تاريخ بيهقي> و <فرهنگ تاريخ بيهقي> توسط آقاي حسين كازروني چاپ شده است.
در سال 1375 تصحيح و مقابله دو نسخه خطي از سفرنامه تلگرافچي در كتابخانه ملك را به پايان رسانيدم و تمام يادداشتها پيرامون اعلام انساني و جغرافيايي آن گرد آمد و عليرغم اينكه آقاي گلابزاده مدير وقت مركز كرمانشناسي در همان سال تمايل به چاپ آن را داشت، هنوز تدوين نهايي نشده است. هزاران فيش از فرهنگ لغات، اصطلاحات، تركيبات، آرايههاي ادبي، صور خيال و... از ديوان فرخي يزدي استخراج شده و در گوشهاي نهاده شده است.
بيش از سي سال است كه فرهنگ واژهها، اصطلاحات و فرهنگ عامه يزد گردآوري و انبوه شده و كي به تدوين نهايي ميرسد، خدا داند! از سال 1370 تاكنون هزاران فيش، يادداشت، مقاله براي تدوين <دانشنامه يزد> كه خود پيشنهاد تدوين آن را به نهادهاي فرهنگي استان يزد داده بودم، گرد آمده است و در آرزوي ياري سازمانهاي فرهنگي، چشم به در دوخته است و هر روز برشمار آن افزوده ميشود. (اين طرح در شوراي فرهنگ عمومي استان يزد تصويب شد؛ اما اجرا نشد). هنوز فرصت پاكنويس سفرنامه تاجيكستان خود فراهم نشده و پيشروي قرار دارد و...
به راستي چند نفر ميتوانند اين سعادت را داشته باشند كه همچون زندهياد دكتر غلامحسين يوسفي، دوستي شفيق چون دكتر ياحقي داشته باشد و او سالها به هر قيمتي شده، يادداشتهاي دكتر يوسفي را در دانشكده ادبيات مشهد نگاهداري كند. اما تا كي؟ روزي دكتر ياحقي از آن دانشكده خواهد رفت و روش نيست بر سر يادداشتهاي دكتر يوسفي چه خواهد آمد.
چندي پيش نويسندهاي در سوگ ياد منوچهر احترامي، سخن از پژوهش او درباره آيين تعزيه در شهرهاي يزد و كاشان و اصفهان كرده و با افسوس نوشته بود: <اي كاش خود او فرصت تدوين و انتشار آثارش را ميداشت.> (ويژهنامه اطلاعات 1/12/1387).
هرچند دير شده، ولي بازهم دير نيست، اگر به همت مديران فرهنگي يا نهادهاي فرهنگي ايران، مانند كتابخانه ملي، سازمان اسناد ملي، فرهنگستان علوم و غيره تشكلي به نام <بنياد حفظ آثار بزرگان ايران> ايجاد شود تا متولي نگهداري فيشها، يادداشتها، دستنوشتهها، آثار آماده چاپ و چاپ نشده بزرگان فرهنگ و ادب پارسي ايران باشد.
تا هم پيش آيندگان روسفيد باشيم و هم براي آنان ميراثي گرانقدر را به يادگار گذاشته باشيم.
منبع "روزنامه اطلاعات
یزدفردا
- نویسنده : یزد فردا
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
شنبه 10,مه,2025